دیکتــــه روزگار
نبودنت را برایم دیـکتــــــه می کنــــد
و نـُمره من
بـاز می شود . . . صــفــــــــر !
هنــــــوز . . .
نـبودنـت را . . . یـاد نگرفتــــه ام
هوایت که به سرم می زند
دیگر در هیچ هوایی ،،،
نمی توانم نفس بکشم !
عجب نفس گیر است
هوایِ بی تو بودن ...!
برای شنا کردن به سمت مخالف رودخانه، قدرت و جرات لازم است .
وگرنه هر ماهی مرده ای هم
می تواند از طرف موافق جریان آب حرکت کند.
وقتی که دیگر نبود
من به بودنش نیازمند شدم
وقتی که دیگر رفت
من به انتظار آمدنش نشستم
وقتی که دیگر نمی توانست مرا دوست بدارد
من او را دوست داشتم
وقتی که او تمام کرد
من شروع کردم
وقتی که او تمام شد
من آغاز کردم
چه سخت است تنها متولد شدن
مثل تنها زندگی کردن است
مثل تنها مردن
دنیا را بد ساخته اند …
کسی را که دوست داری ، تو را دوست نمی دارد …
کسی که تورا دوست دارد ، تو دوستش نمی داری …
اما کسی که تو دوستش داری و او هم تو را دوست دارد …
به رسم و آئین هرگز به هم نمی رسند … و این رنج است …
ارزش عمیق هر کسی به اندازه حرفهایی است که برای نگفتن دارد . . .
آنجا که چشمان مشتاقی برای انسانی اشک می ریزد ، زندگی به رنج کشیدنش می ارزد...