پدر و پسر...
عشق فقط یک کلام .... خدا
هر وقت در خیانت و فریب دادن کسى موفق شدى به این فکرنکن که اون چقدر احمق بوده به این فکرکن که اون چقدر به تواعتماد داشته ... !
درباره وبلاگ


اگر تنها ترین تنها شوم، باز هم خدا هست، او جا نشین تمام تنهایی هاست...
آخرین مطالب
نويسندگان
برچسب:, :: :: نويسنده : سجاد صالحی

پدر: «دوست دارم به انتخاب من با یک دختر ازدواج کنی.»

پسر: « نه من دوست دارم همسرم را خودم انتخاب کنم.»

پدر: « ولی دختر مورد نظر من دختر بیل گیتس است»

پسر: « آهان ، اگر این طور است قبول میکنم»

 

پدر نزد بیل گیتس می رود و می گوید: «برای دخترت شوهری سراغ دارم.»

بیل گیتس: «اما هنوز خیلی زود است که دختر من ازدواج کند.»

پدر: «اما این جوان قائم مقام مدیر عامل بانک جهانی است.»

بیل گیتس: « اوه، که این طور! در این صورت قبول است»

 

بالاخره پدر به دیدار مدیر عامل بانک جهانی می رود .

پدر: «مرد جوانی برای سمت قائم مقام سراغ دارم.»

مدیر عامل: «اما من به اندازه کافی معاون دارم»

پدر: «اما این مرد جوان داماد بیل گیتس است.»

مدیر عامل: « اوه،اگر این طور است باشد.»






نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

<-PollName->

<-PollItems->

خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 52
بازدید دیروز : 1
بازدید هفته : 53
بازدید ماه : 140
بازدید کل : 86370
تعداد مطالب : 229
تعداد نظرات : 451
تعداد آنلاین : 1